تقدیم به تو که یادت در ذهنم،عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم است
و بدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است.
خبر از من داری . . . ؟
خبر از من داری ....؟
خبر از قلبی که روزی هزار بار
چنان به درد می آید که نفسم را در سینه حبس می کند
گویی لحظات آخرش را می گذراند ....
اما هر بار با این خیال که اگر در این دنیا نباشم
فرشته ام را به که بسپارم و کیست که مراقبش باشد
چه کسی می تواند ذره ای شبیه من عاشقش باشد
دوباره تلاش می کند که با این همه درد به تپیدن برایت ادامه دهد ....
هر چند نمی دانم اصلا جایی در زندگیت برای من باقی مانده یا نه ....؟!
اما با همه ی این نا مهربانی ها ،
قلب من هنوز اینگونه به عشقت میتپد ....
گویی ساخته شده که درد بکشد
و تا آخرین تپش عاشقت باشد
آخرین تپشی که شاید همین امروز باشد
و بالاخره زیر فشار یکی از همین دردها تسلیم شود
اما مهم این است که بدانی من سر حرفم ماندم
گفته بودم که تا آخرین نفس عاشقت میمانم ....
نمیدانم تو چرا حرف هایت را فراموش کرده ای ....!!
حرف هایی که با شنیدنش از تو
هر روز بیشتر عاشقم می کردی ....
کاش با خودت خلوت کنی و به یاد آوری
دوباره با همان حرف ها تسکینم دهی و عشقمان را گرما بخشی ....
خبر از من داری ....؟
خبر از دلتنگی های من چطور؟
و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند ....
خبرش رسیده که مرده اند؟
هیچ سراغ دلم را می گیری؟
کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟
مچاله ام از دلتنگی؟
آه ، که هیچ کلاغی باقی نگذاشتی که خبرهایم را برایت بیاورند ،
وجدانت راحت ....
حتما خبرهای من به تو نمی رسد ....
امیدوارم آن قدر دیر نکنی
که این بار خبرم را بیاورند برایت
اما آخرین خبرم را ....
آن روز شاید بفهمی و بفهمند
چقدر دوستت داشتم ....
پی نوشت:
_____________________________________________
1. دوباره من و شب هایی که تا صبح اینجا برایت می نویسم نمیدانم نوشتن هر کدام از این پست ها چقدر زمان می برد چون آنقدر عمیق در نوشتن غرق می شوم که زمان را از یاد میبرم فقط میدانم از حوالی همان ساعتی که تو آرام میخوابی شروع می کنم و تا سپیده صبح می نویسم تا دلنوشته ای شود برای تو عزیزم ، شاید اندکی حس کنی آنچه بر قلبم می گذرد ....
2. این روزها حالم خیلی بد شده ، دوباره اون درد قدیمی به سراغم اومده ، این بار دردناک تر از همیشه انقدر که گاهی امونم رو میبره .... ازم قول گرفته بودی که هر وقت اتفاقی برام افتاد بهت بگم و من هم قول دادم به خاطر همین چند بار تلاش کردم بهت خبر برسونم اما نمیدونم چرا حتی از اون طریق هم دیگه جوابی برام فرستاده نمیشه ، شاید دیگه برات مهم نیست که حتی بهش نمیگی یه جواب برام بفرسته ..... نمیدونم گناه من چیه ، حق من این نبود که اینطوری باهام رفتار بشه انگار دنیا هم با همه بزرگیش با من لج کرده میخواد هر چی سختیه رو سرم آوار کنه .... مگه یه آدم چقدر کشش داره خدایا تا کجا میخوای ادامه بدی این عذاب رو .....؟!!
3. هر روز با خودم میگم امروز بالاخره خبری ازت میرسه ، بالاخره این کابوس بی خبری تموم میشه ولی هر چی زمان بیشتر جلو میره امیدم برای اون روز کمرنگ تر میشه گاهی کم میارم از این همه انتظار .... کلافه میشم به خودم بد و بیراه میگم ، دیگه نمیدونم چی کار کنم به نقطه ای میرسم که به تلنگری بند میشم برای ریختن اشک ها ....
4. عشقم منو این طوری تو بی خبری نزار ، یکم حال منو درک کن ، من همونم که میخواستم دنیا نباشه اگه یه لحظه غم رو دلت بشینه ، حالا تو چطور میتونی حالم رو ببینی که چقدر داغونم و بی تفاوت باشی؟!! به خدا دیگه بریدم این شکنجه رو تو با مهربونیت از من دور کن .... من دیگه بیشتر از این طاقت ندارم ولی با همه ی اینا هنوز هر روز ساعت ها برات دعا می کنم نمیدونم احساسش می کنی یا نه ....
5. خیلی وقت پیش بهت گفتم آدما قدر هدیه ای که از طرف خدا بهشون داده میشه نمیدونند ، فکر می کنند همیشه فرصت بهتر هست و اینطوری میشه که همه چیز رو خراب می کنند با این خیال که حتما در آینده موقعیت های دیگه ای به وجود میاد .... اما مشکل اونجایی شروع میشه که هر چی زمان میگذره بیشتر پشیمون میشند میفهمند که اشتباه می کردند که این هدیه فقط یه بار اونم فقط به بعضی از آدما داده میشه .... حس می کنند دیگه نمیشه کسی رو اینطوری دوست داشت ، دیگه کسی رو پیدا نمی کنند که اینطوری عاشقشون باشه و اون زمانه که یه حسرت بی پایان رو لمس و تجربه می کنند ، اما وقتی که دیگه خیلی دیر شده اون وقته که تا آخر عمر فقط تظاهر به زندگی می کنند ولی خودشون میدونند که دیگه اون طعم خوشبختی رو نمیتونند دوباره احساس کنند ..... عزیزم نزار این اتفاق برای ما هم بیوفته ، نزار روزی برسه که پشیمون بشی اون روز دیگه خیلی دیره .... بیا همین حالا قدر خودمون و عشقمون رو بدونیم که این هدیه ای که به ما داده شده آرزوی میلیون ها نفر دیگه است ......
6. شب های اینجا آنقدر دلگیر است که سوت های قطارهای نیمه شب .... هر آدمی را وسوسه می کند که برود و دیگر بازنگردد ....
7. این روزها یکرنگ که باشی ، چشمشان را میزنی ، خسته می شوند از رنگ تکراریت .... این روزها دوره رنگین کمان هاست ....
8. شنیده بودم که می گفتند: "هر چه مغرور تر باشی ، تشنه ترند برای با تو بودن .... و هر چه خودت را بگیری ، بیشتر به دنبالت می آیند .... امان از روزی که غروری نداشته باشی و بی ریا به آن ها محبت کنی .... آن وقت تو را هیچ نمی بینند ، ساده از کنارت عبور می کنند ....!!" نمیدانم برای تو هم اینطور است؟! شاید من اشتباه کردم که یکرنگ بودم و صادقانه همه احساسم را ابراز کردم ، آرزو می کنم حداقل تو اینطور نباشی ....
9. وقتی چاره ای نمیماند .... وقتی فقط میتوانی در انتظار خبری باشی و هر روز در رنج و عذاب .... گاهی حتی اگر دل کوه هم داشته باشی کم می آوری .... گریه ات می گیرد ....
10. این بار آهنگ جدیدی روی سایت نذاشتم چون آهنگ قبلی واقعا حرف دلم بود و خیلی به دلم نشست ، هنوز هر روز همون آهنگ رو بارها و بارها گوش میدم به همین خاطر خواستم این آهنگ مدت بیشتری روی سایت باقی بمونه تا بیشتر حال این روزهام رو احساس کنید ، امیدوارم شما هم از شنیدن آهنگ خوشتون اومده باشه ....
11. بس کن "ساعت" .... دیگر خسته شده ام .... آره من کم آورده ام .... خودم میدانم که روزهاست در انتظارم .... انقدر با بودنت ، نبودنش را به رخم نکش ....!!
12. خدایا ! من گناهی نکرده بودم .... که اینک قلبی شکسته در سینه دارم .... گناه من چه بود که این بلا ها به سرم آمده؟ به هر که خوبی کردم و صادقانه با آن ها رفتار کردم ، خنجری بر قلبم نشاند و رفت....! و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد .... حالا من مانده ام و قلبی پاره پاره که به دست کسی سپردمش که بیشتر از هر آنچه در این دنیاست دوستش دارم .... خدایا ! یا جانم را بگیر و این قلب خسته را برای همیشه زیر خاک دفن کن .... یا ، یاری مان کن .....
13. "دنیا" .... سوت پایان زندگیم را بزن .... صداقت من ، حریف دروغ این زمانه نمی شود !!
14. به سان همیشه می گویم " دوستت دارم " فراتر از آنچه کلمات توان انتقالش را دارند و بیشتر از هر اندازه که کسی در این دنیا توان ابرازش را داشته باشد ، دوستم داشته باش همان قدر که من تو را .... که با بودنت تمام این غم ها رفتنی خواهد شد و من همچنان در انتظار نشانه ای هستم که به قلبم اطمینان ببخشی تا دوباره روزهای خوب مان را با هم بسازیم ، کاش حالم را درک کنی و بیشتر از این منتظرم نگذاری عشق ابدی من ، که دیگر به انتها رسیده ام ....
آخرین بروزرسانی (جمعه ، 4 ارديبهشت 1394 ، 10:08)
نظرات
لینک RSS این نظر